دلم برات تنگ شده
بازم هیچ راهی به مقصد نرسید
من هزار و یک شبه معطلم
تا ته جاده دنیا رفتم و
بازم انگار سر جای اولم
چرا دنیا با تمام وسعتش
مرحمی برای زخم من نداشت...
سر رو شونه های سنگ روزگار
قد این فاصله هق هق می کنم
دارم از ثانیه ها سیر میشم
دارم از دوری تو دق می کنم
پشت خنده های مصنوعی من
دل به این بغض گلو شکن بده
روزگار سردمو ورق بزن
دست مهربونتو به من بده...
گم شدم توی شبی که خودمم
شبی که حتی یه فانوس نداره
منو با خودت ببر به روشنی
آخه هیچکی مثل تو منو دوست نداره...
لک زده دلم واسه یه هم زبون
شیشه دل همه ، سنگ شده
میدونی دلیل گریه هام چیه
آی ...
دلم واست تنگ شده
لک زده دلم واسه یه هم زبون
شیشه دل همه ، سنگ شده
میدونی دلیل گریه هام چیه
آخه چون
دلم واست تنگ شده
م.اعتمادی
+ نوشته شده در دوشنبه هفدهم بهمن ۱۳۹۰ ساعت 13:18 توسط ساره
|