نمی دانم چرا امشب واژه هایم خیس شده اند

 مثل آسمانی که امشب می بارد....
 

و اینک باران
 

بر لبه ی پنجره ی احساسم می نشیند
 

و چشمانم را نوازش می دهد
 

تا شاید از لحظه های دلتنگی گذر کنم

شاید بیایی

 همین  امروزها

شاید بمانی  با  دلم  لحظه ایی تنها

بی کران  دوستت  دارم 

ذلم