سپاس
من آن ابری بودم که نمی باریدم
تو درختی بودی که نمی روییدی
بهار آمد و تو سرسبز شدی
وه به من طعنه زدی
که نمی خندی هیچ
من خموشم آری
من خموشم آری
من خموشم که نمی گفتم به تو
باغ سر سبز تو از اشگ من است
+ نوشته شده در دوشنبه هجدهم دی ۱۳۹۱ ساعت 11:13 توسط ساره
|