باز باران

ببار

ببار  بر لحظه های تنهایی ام

آنچنان ببار تا شیشه غبار گرفته قلبم نیز آرام گیرد

 

باران ببار بر لحظه های بی قراریم

ببار   خیسم کن   خيسم كن 

در آغوشت می گیرم تا کمی روحم تسلی گیرد با تویی که دیر شناختمت

 

اون روزهایی که از پشت پنجره نگاهت می کردم یادت است

من هماني ام که با آمدنت  اخم می کردم

همانی که همیشه منتظر بند آمدنت  بود

 

اکنون مرا بنگر که چگونه بی تاب توام

با تمنا مي خواهم كه بازم بباري

تا آنچنان بخيساني ام

كه روحم نيز از تو خيس شود

تا بال گيرم و در هواي تو پر بزنم ....

 

ساره