شب است

و آسمان ابريست

ماه در ميان هياهو ابرا هر از گاهي سرك مي كشد

من در اين تاريكي انتظار كسي را مي كشم

كه با فانوسي در دست

روشنايي را به كوچه تنهايي هاي دلم مهمان كند

 

بار خدايا    مرا ياري ده

در اين تنهايي بي بهره از روشنايي فردا نمانم

و   لحظه هاي  زندگي ام در گذر زمان بيهوده هدر نرود

يا   كه گذر زمان را در حجم تنهايي ام گم نكنم

مرا ياري ده   تا چراغ زندگي ام در سوسوي غريبي خاموش نشود

يا چنان كن  گر چه تنها ولي هدفمند باشم

همچنين نگذار دور از اميد ها و آرزوهايم زندگي كنم.

 

ساره        

 2۲/7/87