عجیب است

عجیب است

 

 عجیب است که پس از گذشت یک دقیقه به

 

پزشکی اعتماد می کنیم ، بعد از گذشت چند ساعت به

 

کلاهبرداری ! ، بعد از چند روز به دوستی ، بعد از

 

چند ماه به همکاری ، بعد از چند سال به همسایه ای

 

ای وای  برما ...

 

اما بعد از یک عمر به خدااعتماد نمی کنیم 

 

روزمون  مبارک

دلتون شاد و  خونتون  نور باران موسی  ابن جعفر (ع) 

میلاد کریمه  اهلبیت  مبارک

چشمتون  روشن  امام  رئوف(ع)

به  اذن خدا..

به  برکت این  فرشته  نگاهی  هم  به  ما  عاشقان داشته  باشید

 خوش آمدی  معصومه ی  فاطمه(ع

روز دختررا به  همه  هموطنای خوبم  تبریک میگم

برای خودت دعا  کن

زنده بمون!

 

شب ها زود بخواب. صبح ها زودتر بیدار شو. ..

نرمش کن. بدو. کم غذا بخور.

زیر بارون راه برو. گلوله برفی درست کن.

 

هر چند وقت یک بار نقاشی بکش.

در حمام آواز بخوان و کمی آب بازی کن.

 

سفید بپوش.

 

آب نبات چوبی لیس بزن.

بستنی قیفی بخور.

به کوچکتر ها سلام کن.

 

شعر بخون. نامه ی کوتاه بنویس.

زیر جمله های خوبی که تو کتاب ها هست خط بکش.

 

به دوست های قدیمیت تلفن بزن.

شنا کن.

هفت تا سنگ تو آب بنداز و هفت تا آرزو بکن.

خواب ببین.

 

چای بخور و برای دیگران چای دم کن.

جوراب های رنگی بپوش.

 

مادرت رو بغل کن. مادرت رو ببوس.

به پدرت احترام بذار و حرفاش رو گوش کن.

 

دنبال بازی کن. اگر نشد وسطی بازی کن

.

به برگ درخت ها دقت کن. به بال پروانه ها دقت کن.

 

قاصدک ها رو بگیر و فوت کن. خواب ببین.

از خواب های بد بپر و آب بخور.

 

به باغ وحش برو. چرخ و فلک سوار شو. پشمک بخور.

کوه برو. هرجا خسته شدی یک کم دیگه هم ادامه بده.

 

خواب هات رو تعریف نکن. خواب هات رو بنویس

بخند. چشم هات رو روی هم بگذار.

 

شیرینی بخر.

 

با بچه ها توپ بازی کن.

برای خودت برنامه بریز.

 

قبل از خواب موهات رو شانه کن.

به سر خودت دستی بکش.

 

خودت رو دوست داشته باش.

 

برای خودت دعا کن!

 

برای خودت دعا کن که آرام باشی.

وقتی توفان می آید، تو همچنان آرام باشی.

تا توفان از آرامش تو آرام بگیرد.

 

برای خودت دعا کن تا صبور باشی؛

ملا نصردین  و حکایاتش

ملا نصرالدين هميشه اشتباه مي‌كرد

ملا نصرالدين هر روز در بازار گدايي مي‌كرد و مردم با نيرنگي٬ حماقت او را دست مي‌انداختند.

دو سكه به او نشان مي‌دادند كه يكي شان طلا بود و يكي از نقره.

اما ملا نصرالدين هميشه سكه ی نقره را انتخاب مي‌كرد.

اين داستان در تمام منطقه پخش شد.

هر روز گروهي زن و مرد مي‌آمدند و دو سكه به او نشان مي دادند و ملا نصرالدين هميشه سكه ی نقره را انتخاب مي‌كرد.

تا اين كه مرد مهرباني از راه رسيد و از اين كه ملا نصرالدين را آن طور دست مي‌انداختند٬ ناراحت شد.

در گوشه ی ميدان به سراغش رفت و گفت:

هر وقت دو سكه به تو نشان دادند٬ سكه ی طلا را بردار.

اين طوري هم پول بيشتري گيرت مي‌آيد و هم ديگر دستت نمي‌اندازند.

ملا نصرالدين پاسخ داد:

ظاهراً حق با شماست٬ اما اگر سكه ی طلا را بردارم٬ ديگر مردم به من پول نمي‌دهند تا ثابت كنند كه من احمق تر از آن‌هايم.

شما نمي‌دانيد تا حالا با اين كلك چقدر پول گير آورده‌ام.

 

«اگر بتوانی باورهای مردم را تایید کنی، آن ها احتمالا به تو کمک خواهند کرد. »

رحمت آمد آری

خدا آمد آری

رمضان آمد آری

رحمت  امد آری

مثل  هرسال 

مثل  هر شب

مثل  هر صبح

مثل خنده به لب بیماری 

مثل رقصیدن 

آن کودک  من..

با  دلی رویایی 

مثل جان  کندن  ما

زیر چرخ و فلک... این  بازی

رمضان  امد ... آمد آری

قلبهامان  خسته

 زخمهامان  کهنه

درد هامان  مانده

قصه ی  مادرمان 

که  به  درگاه  مانده

شادی کودک من

که حبابی است ساده

به کمی  فند و عسل

به  دوتا  کاسه  کوچک

 که  پر از آش  غم  است...

 عید ماست .اینک..

 همه  حالم عید  است

ناله  هامان  خاموش

قلبمان ازخم  ابروی  پدر شرمنده

رحمت  آمد آری

 مادر من...

روزه  را دیداری

نیت  یک  ماهه

سفره  ساده  ما ..

چند خرما ..

تبسم ..

زیر لب زمزمه ی..بعد، افطاری

رحمت آمد آری

خدا  آمد آری

 که شود بر دل ما  تیماری 

 که شود میکده  را می داری

که نهدبر دل بشکسته  ما  دیواری

رحمت آمد آری

وای خدای من

خودکارم را از ابر پر مي کنم

ابر را با همه  وجودم  بارانی نگه  می  دارم

 تا  برايت با  باران از دلتنگی هایم بنويسم.

به ياد اون روز قشنگ مي افتم

که تو را ميان شمع ها ديدم.

همیشه  کودک  درونم  مهر تو را مي خواهد

باورم  کن....

 همیشه دوست دارم با اشتیاق به سوي تو بيايم.

 خدا شاهد است

هرشب  به  یاد تو  همه  آسمان  را می گردم 

هفت بار  از آسمان هفتم تا سقف آبی

از گرمای خورشید تا نرمی ماه

از  خورشید  تا ریزترین  ستاره  راه شیری

ابر به ابر  از اقیانوس تا  برکه  روستای  عشق

کوچه  به کوچه ... به  دنبال تو گشتم

گوشهایم  را تیز کردم ...

 تا در آواز شب اويز هاي عاشق..

 یا در آستانه حضور عشق..به  تو

در چشمان يک عاشق مضطرب..

نشانه ای از تو را می جویم..

ساده و صاذق مثل

 سلامی که از کودک تازه واژه  آموخته ی دلم شنیده ایی

مي خواهم

وقتی گلها در انتظار قطره ایی احساس نیازند..

وقتي باغها بيدارند...

وقتی باغبانها دلسوزانه بذر عشق می کارند.

وقتی قناریهای عاشق  نغمه سر می دهند

وقتی همه جانم سراسر دلتنگی دوری توست

براي تو  بنويسم.

وشاید ....

 تو در فراغم نوشته  هایم  را بخواني

و جواب آنها را به نشاني عشق ارسال کنی


اي کاش قابل  میشدم تا تنهايي ات را براي کودک درونم معنا کنی

 و از گوشه هاي افق ... در مسیر کهکشان  محبت برايم آواز بخوانی

وای  خدای من 

جمال یار پری چهره  عاشقانه  بکش

که  یک کرشمه  تلافی صد جفا بکند..

آه خدای دریاها

دوباره شب شد و،دوباره طپش اين دل بي قرارم.

دوباره سايه ي حرف هاي تو..

فرشته ی عشق که روي ديوار روبرو مي افتد.

کاش میشد همه ي ديوارها پنجره شوند

و من تو را ميان چشمهايم می نشاندم.

دوباره شب.....

سکوت .. ماه ... ومن

،دوباره تنهايي و دوباره خودکاري از جنس دل

 که با همه ي ابر هاي عالم پر نمي شود.

دوباره شب...،

دوباره ياد تو که اين دل بي قرار را با خواب بیگانه  کرده  است

دوباره شب...

،دوباره تنهايي،دوباره سکوت،دوباره من و يک دنيا خاطره

شبهایی که  خسته ایی...؟

بالای بالینت  تا صبح  عاشقانه خواهم  نشست

تا خدای نکرده اون شب به صبح گرفته ایی ختم نشود

دلم نگران است ...

انگار خبری در راه  است

به یاد مادر ..

مقام خدیجه در بهشت

از فضیلت‏های حضرت خدیجه علیهاالسلام ، مقامی است در بهشت که از سوی خداوند به ایشان وعده داده شده است. پیامبراکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله نیز بارها این مسئله را به خدیجه بشارت می‏داد و می‏فرمود: «در بهشت، خانه‏ای داری که در آن رنج و سختی نمی‏بینی.» امام صادق علیه‏السلام نیز می‏فرماید: هنگامی که خدیجه وفات یافت، فاطمه خردسال بی‏تابی می‏کرد و گرد پدرش می‏گشت و سراغ مادر را از او می‏گرفت. پیامبر از این حالت دخت کوچکش بیشتر محزون می‏شد و دنبال راهی بود تا او را آرام کند. فاطمه همچنان بی‏تابی می‏کرد تا اینکه جبرئیل بر پیامبر نازل شد و فرمود: «به فاطمه سلام برسان و بگو مادرت در بهشت خانه‏ای کنار آسیه، همسر فرعون و مریم، دختر عمران نشسته است.» هنگامی که فاطمه این سخن را شنید، آرام گرفت و دیگر بی‏تابی نکرد. 

وصیت‏ حضرت خدیجه

حضرت خدیجه (س) سه سال قبل از هجرت بیمار شد . پیغمبر (ص) به عیادت وی رفت و فرمود : ای خدیجه ، «اما علمت ان الله‏قد زوجنی معک فی الجنه‏» ; آیا می‏دانی که خداوند تو را دربهشت نیز همسرم ساخته است ؟ !

آنگاه از خدیجه دل جویی و تفقد کرد ; او را وعده بهشت داد ودرجات عالی بهشت را به شکرانه خدمات او توصیف فرمود .

چون بیماری خدیجه شدت یافت ، عرض کرد : یا رسول الله ! چندوصیت دارم : من در حق تو کوتاهی کردم ، مرا عفو کن .

پیامبر (ص) فرمود : هرگز از تو تقصیری ندیدم و نهایت تلاش‏خود را به کار بردی . در خانه‏ام بسیار خسته شدی و اموالت را درراه خدا مصرف کردی .

عرض کرد : یا رسول الله ! وصیت دوم من این است که مواظب این‏دختر باشید . و به فاطمه زهرا (س) اشاره کرد . چون او بعد ازمن یتیم و غریب خواهد شد . پس مبادا کسی از زنان قریش به اوآزار برساند . مبادا کسی به صورتش سیلی بزند . مبادا کسی بر اوفریاد بکشد . مبادا کسی با او برخورد غیر ملایم و زننده‏ای داشته‏باشد .

اما وصیت‏سوم را شرم می‏کنم برایت‏بگویم . آن را به‏فاطمه عرض می‏کنم تا او برایت‏بازگو کند . سپس فاطمه را فراخواند و به وی فرمود : «نور چشمم ! به پدرت رسول الله بگو :مادرم می‏گوید : من از قبر در هراسم ; از تو می‏خواهم مرا درلباسی که هنگام نزول وحی به تن داشتی ، کفن کنی .»

پس فاطمه زهرا (س) از اتاق بیرون آمد و مطلب را به پیامبر(ص) عرض کرد . پیامبر اکرم (ص) آن پیراهن را برای خدیجه‏فرستاد و او بسیار خوشحال شد . هنگام وفات حضرت خدیجه ، پیامبراکرم (ص) غسل و کفن وی را به عهده گرفت . ناگهان جبرئیل درحالی که کفن از بهشت همراه داشت ، نازل شد و عرض کرد : یا رسول‏الله ، خداوند به تو سلام می‏رساند و می‏فرماید : «ایشان اموالش‏را در راه ما صرف کرد و ما سزاوارتریم که کفنش را به عهده‏بگیریم .»  

وفات خدیجه (س)

خدیجه در سن 65 سالگی در ماه رمضان سال دهم بعثت در خارج ازشعب ابوطالب جان به جان آفرین تسلیم کرد . پیغمبر خدا (ص)شخصا خدیجه را غسل داد ، حنوط کرد و با همان پارچه‏ای که جبرئیل‏از طرف خداوند عزوجل برای خدیجه آورده بود ، کفن کرد . رسول‏خدا (ص) شخصا درون قبر رفت ، سپس خدیجه را در خاک نهاد وآنگاه سنگ لحد را در جای خویش استوار ساخت . او بر خدیجه اشک‏می‏ریخت ، دعا می‏کرد و برایش آمرزش می‏طلبید . آرامگاه خدیجه درگورستان مکه در «حجون‏» واقع است .

رحلت‏ خدیجه برای پیغمبر (ص) مصیبتی بزرگ بود ; زیرا خدیجه‏یاور پیغمبر خدا (ص) بود و به احترام او بسیاری به حضرت محمد(ص) احترام می‏گذاشتند و از آزار وی خودداری می‏کردند .

سالروز وفات  بزرگ بانوی اسلام  تسلیت  باد

هدیه  ماه  رحمت

گذاری کوتاه اما معرفت بخش در آسمان روشنائی بخشِ "آیةالکرسی":



1. آيه الكرسي نوري از آسمان است.



2. آيه الكرسي آيتي از گنج عرش است.



3. آيه الكرسي باعث ايمني در سفر است.



4. آيه الكرسي اعلاء ترين نقطه قرآن است.



5. ذكر رسول مكرم اسلام در بستر؛ خواندن آيه الكرسي بود.



6. با خواندن آيه الكرسي انسان دچار هيچگونه آفتي نخواهد داشت.



7. براي رفع فقر آيه الكرسي موثر است و كمك الهي از غيب مي رسد.



8. همه چيز در آيه الكرسي است يعني كرسي گنجايش آسمانها و زمين را دارد.



9. در تنهايي آيه الكرسي بخوانيد باعث رفع ترس مي شود و از سوي خدا كمك مي رسد.



10. دفن ميت بخوانيد. آيه الكرسي رادر نماز ها ؛ روزها؛ شبهاي ايام هفته ؛ سفرها و در نماز شب.



11. و هنگام خواب نيز آيه الكرسي بخوانيد زيرا باعث مي شود

خداوند فرشته اي نگهبان و محافظ بگمارد که تا صبح سلامت بمانيد.



12. هر گاه از درد چشم شكايت داشتيد آيه الكرسي بخوانيد و آن درد را اظهار نكنيد

 آن درد بر طرف مي شود.



13. پيامبر اسلام (ص) : در خانه اي كه آيه الكرسي خوانده شود

 ابليس از آن خانه دور مي شود و سحر وجادو در آن خانه وارد نمي شود.



14. آیه الکرسی پایه و عرش الهی است و هدف از خواندن آن این است

 که مردم در عبادت جز خداوند کسی را نپرستند و به ذلت فرو نروند و روح یکتاپرستی ایجاد کنند

و از بندگی ناروا آزاد شوند

 و آیه الکرسی عقل ها را بیدار و اله حقیقی را معرفی و خدای دانا و توانا را به مردم می شناساند.



15. وقت غروب 41 بار آیه الکرسی را بخوانید تا حاجت روا شوید(41 یک بار علی العظیم بخوان

 یعنی یک آیه) مجرب است. و برای رفع غم، شفای مریض، درمان درد،

 رحمت خداوند و زیاد شدن نور چشم آیه الکرسی را زیاد بخوانید.



16. اگر مومن آيه الكرسي را بخواند و ثوابش را براي قبور قرار دهد

خداون ملكي را بر او مقرر مي كند كه برايتان تسبيح كند.



17. آيه الكرسي در مزرعه و مغازه پنهان كردن باعث بركت مزرعه و رونق گرفتن كسب است.



18. از پيامبر نقل نموده اند كه : اين آيه عظيم تر از هر چيزي است كه حق تعالي آفريده است.



19. چند چيز حافظه را زياد مي كند يكي از آن خواندن آيه الكرسي است.



20. با خواندن آيه الكرسي تا شب در امان خدا هستي.



21. اگر هر صبح آيه الكرسي را بخواني تا شب در امان خدا هستي.



22. آسان شدن مرگ بوسيله آيه الكرسي است.



23. آيه الكرسي عظيم ترين آيه در قرآن است.



24. براي حفظ مالتان و جانتان آيه الكرسي بخوانید.



25. آيه الكرسي ويرانگر اساس شرك است.



26. آيه الكرسي سيّد سوره بقره است.

ای کاش

ای کاش گل بودی من از باغ ها می چیدمت

یاکه طلوع بودی واز پنجره می دیدمت

ای کاش چشمانت ضریحی داشت چون رنگین کمان

هروقت باران میگرفت از دور می بوسیدمت


بیا  گل  نرگس

اس ام اس تبریک نيمه شعبان

 

به  امید روزی که  متن  همه ی وبلاگها و  پیامها  فقط یک  جمله  باشد

...............مهدی آمد.................. 

داستان جذابیت

دختر دانش آموزی صورتی زشت داشت . دندان هایی نامتناسب با گونه هایش ، موهای کم پشت و رنگ چهره ای تیره .
روز اولی که به مدرسه جدیدی آمد ، هیچ دختری حاضر نبود کنار او بنشیند . نقطه مقابل او دختر زیبارو و پولداری بود
 که مورد توجه همه قرار داشت . او در همان روز اول مقابل تازه وارد ایستاد و از او پرسید :

‘میدونی زشت ترین دختر این کلاسی ؟ ‘

یک دفعه کلاس از خنده ترکید …

بعضی ها هم اغراق آمیزتر می خندیدند . اما تازه وارد با نگاهی مملو از مهربانی و عشق در جوابش جمله ای گفت که موجب شد
در همان روز اول، احترام ویژه ای در میان همه و از جمله من پیدا کند :

‘ اما بر عکس من ، تو بسیار زیبا و جذاب هستی . ‘

او با همین یک جمله نشان داد که قابل اطمینان ترین فردی است که می توان به او اعتماد کرد
 و لذا کار به جایی رسید که برای اردوی آخر هفته همه می خواستند با او هم گروه باشند .

او برای هر کسی نام مناسبی انتخاب کرده بود . به یکی می گفت چشم عسلی و به یکی ابرو کمانی و … .
به یکی از دبیران ، لقب خوش اخلاق ترین معلم دنیا و به مستخدم مدرسه هم محبوب ترین یاور دانش آموزان را داده بود .
 آری ویژگی برجسته او در تعریف و تمجید هایش از دیگران بود که واقعاً به حرف هایش ایمان داشت و دقیقاً به جنبه های
 مثبت فرد اشاره می کرد . مثلاً به من می گفت بزرگترین نویسنده دنیا و به خواهرم می گفت بهترین آشپز دنیا !
 و حق هم داشت . آشپزی خواهرم حرف نداشت و من از این تعجب کرده بودم که او توی هفته اول چگونه این را فهمیده بود .

سالها بعد وقتی او به عنوان شهردار شهر کوچک ما انتخاب شده بود به دیدنش رفتم و بدون توجه به صورت ظاهری اش احساس
 کردم شدیداً به او علاقه مندم .

5 سال پیش وقتی برای خواستگاری اش رفتم ، دلیل علاقه ام را جذابیت سحرآمیزش می دانستم و او با همان سادگی و وقار
 همیشگی اش گفت :

‘برای دیدن جذابیت یک چیز ، باید قبل از آن جذاب بود ! ‘

در حال حاضر من از او یک دختر سه ساله دارم . دخترم بسیار زیباست و همه از زیبایی صورتش در حیرتند .

روزی مادرم از همسرم سؤال کرد که راز زیبایی دخترمان در چیست ؟

همسرم جواب داد :

‘من زیبایی چهره دخترم را مدیون خانواده پدری او هستم . ‘

و مادرم روز بعد نیمی از دارایی خانواده را به ما بخشید .

سلام  برمهدی(عج)

سلام برمهدی

ماه شعبان

جلوه سور نبی  (ص)

ماه  دیدار  

هاله نورعلی(ع)

ماه شعبان

موسم مولود پر مهری

گران،

خون خدا

ماه تابش

ماه  عباس علی(ع)

ماه رویش 

ماه سجا د نبی (ص)

ماه  مهدی (عج)

ماه احسان  خدا

ماه جستن

سوی رضوان  خدا

ماه شعبان

ماه مهدی (عج)

انتظار

ماه شعبان

لیله بی انتها

ماه شعبان

آیت رب جلا

ماه شعبان

کاه تطهیر قلوب

گاه رجعت

گاه دوری از ذنوب

ماه شعبان

ماه ستارالعیوب

ماه شعبان

جلوه پیغمبری است

آزمون شیعه باچشم تری است

ماه شعبان

ماه اشک  انتظار

ماه ندبه 

ماه گریه

ماه بیداری  زخواب

ماه  شعبان

فاطمه (س)

چشم انتظار قائم است

ماه شعبان

چشم مهدی(عج) شد به راه

همتی کن  تا بگردیم سر براه

رجب آمد آری

رجب آمد آری

الهی سینه  ای ده  آتش افروز..........

سلام  خدای مهربون

سلام خدای هم زبون

ممنونم که  به  هر بهونه  اییی  منو  صدا میکنی تا بهم  لطف کنی

ممنونم که  این همه  منو دوست داری

 و عذر میخوام  اگه  به  واسطه  ندانونم کاری هام  دلتو به  درد میارم

میدونم   خیلی بد کردم 

 اما اینو هم  میدونم که  تو هم آقا  تر از این  حرفها  هستی

اومدم  امروز با  پر رویی تموم  ازت یه چیزایی بخوام

 اومدم  بگم  خیلی دوستت دارم

 هر چند در عمل  کار ی نکردم  که  مستحق پاداش باشم 

 اما میدونم  تو کریمی

بهم  یاد دادن  با کریمان  کارها دشوار نیست

 خدایا

 شب آرزو ها یادته.. 

شبی که  رسول تو خیلی براش ارزش تعریف کرده

و مثل منی رو طمع  کار خواستن

خدایا این دفعه برای خودم  نخواستم  باور کن

اونقدر در حقم لطف کردی که  حس میکنم 

سهمیه ام  پرشده  اما  همیشه ....

 

امیدوار بودم و هستم که تو در اعطا کردن  بی انتهایی 

 بزار بی پرده  آرزو های اون  شبمو بگم باشه ...

خدای مهربون  من میگم  تو بگو فرشته ها بنویسن

تا از قلم  نیوفته  ...باشه

اول  همه  مادرو پدرهارو برای بچه  هاشون خوب و سالم نگه دار

دوم همه  جوانهای مارو اعم  از دختر و پسر در پناه خودت  حفظ کن

سوم  همه  اونایی که  منو مورد لطف  قرار دادن منو میشناسن

 یا بعدا با هام آشنا میشن  ویا حتی منو نمیشناسن

 ویا به  واسطه  اومدن تو این خونه  حتی یه بار بهم  سلام دادن 

 یا بعد ها میخوان بیان ...همه  و همه  رو

 وخلاصه  همه  دوستانمو  درپناه  خودت حفظ کن

 و همه  رو به  پای بوسی همه  چهارده  معصوم 

 نائل بفرما

خدایا همه دانشجو ه همه  محصل ها  همه  دانش آموزان

رو تو این  ماه  خوشحال کن

و کارنامه شون رو پر از بیست

خدایا  رزق مردم  مارو آسون  بدستشون  برسون

خدایا عزت این  این مردم  رو به  بالاترین  حالت  بهشون  اعطا  کن

خدایا  هیچ دلی رو تنها  نزار

خدایا به دل من بیاموز خوب باشه و خوب بمونه وخوب نگاه  کنه

خدایا به  ما بیاموز تا قدر شناس همه  محبت هایی باشیم

 که  تو بهمون اعطا میکنی

دستبوس گلی باشیم  که  تو بهمون اعطا کردی

خدایا منو تنها نزار  که  میترسم

دوستت دارم

خدایا گره  از کار منم  بردار

.......

عشق

من سراپا عشقم

من پر از تصویرم

من پراز همهمه ی شوق یک تصمیمم

من پر از فریادم

آتشی بی تابم

دل تو جنس بهار

نخورد آتش من بر بالت

تو پر از خواستنی

شعر پرواز منی

من سراپا اشکم

من پر از آغازم

من فقط عشق رسیدن به تو در خود دارم

راه پر پیچ و خمیست

تا در خانه ی تو

راه بسیار و دلم غرق در حسرت تو

رهگذر نیست دلم که رود راحت و سرد

بعد تو می دانم

من فقط گریه ی تبدار غمم

تو پر از رمزی و راز

ون شکفتن از خاک

من سراپا بیداد

پرم از وحشت راه

آرزو...

این  شب  جمعه....!!!!!

شب لیله  الرغائب....

شب آرزو هاست....

 و چه  زیباست 

 آرزوی دوستان ما در حقمان

چشمهامون  را ببندیم  و..

 به  عشق  مهدی..

به  خدای مهدی بگوییم ....

خدایا  من  عاشق  تو ام..

به  تو نیاز دارم..

به چشمم نور مهدی را هدیه  کن..

به  قلب من  بیا

به  قلب دوستان  من  بیا..

به  همه  کسانی که  دوستت دارند

 عشق رو هدیه  کن  تا..

هم دیگر را دوست بداریم

زیبا و لطیف...مثل گل یاس

خدایا ...

                   مارا آن  ده  که  آن  به

دلم

دلم

یک مــزرعــه مـیخـواهـد

یك تــــو

یک مــن

و گنـدم زاری طلایـی رنگ

کـه هــوایـش آکنـــده بـا عطــــر نفس هـای تــــو بـاشــد

+نمیدانم نهان با من، چه نیکی کرده ای با " دل " ....؟

که چون غافل شوم از او،

دوان سوی "تـــو" می آیــد

م. اعتمادی

قوی  باشیم

چگونه خود را براي يك زندگي بهتر آماده كنيد.

داشتن يك زندگي خوب يك هدف بزرگ است.اما بايد خود را براي حقايق حاضر كنيد.

 بسياري از مردم مي خواهند زندگي خود را ارتقاء دهند ولي آنها نمي دانند

 كه اين دگرگوني يك سفر ساده نخواهد بود.آيا تاكنون توجه كرده ايد

كه درست زمانيكه كارهايي براي بهبود اوضاع زندگي خود انجام مي دهيد

 انواع تضادها و مشكلات خودنمايي مي كنند؟ اما نگران نباشيد،

 شما كار اشتباهي نكرده ايد. دليل اين امر اين است كه

شما تغييراتي در زندگي خود خلق مي كنيد.

يادم هست كه بزرگي مي گفت هر تغييري براي بهتر شدن همراه با اشكالات و ناراحتي است.

 و به اين دليل است كه بيشتر افراد از بهبود وضعيت خود پشيمان مي شوند.

 آنها مشكلات و ناآرامي هاي مربوط به تغيير را دوست ندارند.

بنابراين از خير آن مي گذرند و ترجيح مي دهند به همان روشي كه راحتترند زندگي كنند،

 تا اينكه با نا ملايمات روبرو شوند.

دوستت دارم خدا

بعضی ها میگن زندگی باطراوته!!!.

بعضی ها هم میگن زندگی زیباست؟!.

.بعضی ها می گن زندگی همیشه شیرینه......

.بعضی ها هم میگن زندگی فقط مال پول داراست....

.خیلی ها هم می گن زندگی فقط قالب اندوهه....

 کسایی هم هستند که میگن زندگی برای دله...

 زندگی به خاطر قلبه زندگی  شایدم ....شاهد مرگه....

.اما در بین اینا معدود افرادی هم مثل من هستند...

 که میگیم زندگی گاهی پر از فشاره..

 گاهی پر از غمه و گاه گداری هم دارای لبخند

بی گمان عشق یعنی شادی عمیق !..

یعنی اینکه نفس بکشی و بگویی خدایا شکرت !...

یعنی اینکه از روی عقربه ثانیه شمار ،...

 قطره قطره عسل بریزد روی زبان لحظه هایت !...

یعنی دلت بخواهد بزنی به دل جنگل ، ...

بروی تا نوک قله بلندترین کوه زمین ، داد بزنی : آ...

آهااااااااااااااای !

دوستت دارم  خدااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

ای خدای مهربانیها

در قالب  هستی ام

در قاب  اندیشه  ام

در سکوتی که  تو  می  دانی

من  همیشه  ایستاده  ام

  دور از هر سیاهی

آسمانی ماندم  وآسمانی  سوختم

تورا دیدم

تورا  مستانه  بوسیدم

تورا من  با همه  جان  وجودم

با دلم  با  روح  پاکم

 با  سحر دیدم

تو را مستانه  بوئیدم

خدایی تو 

 رضایی تو

وفایی تو

 همه  عالم  ندایی  تو

تو را چون  لاله  بوئیدم

تورا نزدیک  بر جسمم

 میان  سینه  و ...

 مادرم

تورا  هردم  برای  این  حیاط عاریت  

خدای  مهربا نیها

 به جان  مادرم  دیدم  

خدای مهربانی ها..

در قالب  هستی ام

در قاب  اندیشه  ام

در سکوتی که  تو  می  دانی

من  همیشه  ایستاده  ام

  دور از هر سیاهی

آسمانی ماندم  وآسمانی  سوختم

تورا دیدم

تورا  مستانه  بوسیدم

تورا من  با همه  جان  وجودم

با دلم  با  روح  پاکم

 با  سحر دیدم

تو را مستانه  بوئیدم

خدایی تو 

 رضایی تو

وفایی تو

 همه  عالم  ندایی  تو

تو را چون  لاله  بوئیدم

تورا نزدیک  بر جسمم

 میان  سینه  و ...

 مادرم

تورا  هردم  برای  این  حیاط عاریت  

خدای  مهربا نیها

 به جان  مادرم  دیدم  

نیایش های روحانی

صدای اذان که می آید......

انگارآسمان پرستوها را فرا می خواند و قوها را به دل کندن از برکه

دعوت می کند’تا جز به بی کرانه های دریای رحمتت

به چیزی نیاندیشند

 و دریچه های شب آلود ذهن خود را روبه نورآگاهی تو بگشاید

ای قادر متعال ’پس فانوسهای استجابتت را

یکی یکی در دهلیز تاریک جانمان روشن کن که بی تو در قفسی عظیم گرفتاریم.

الهی ’باران نعمت و رحمتت همه را بر نیک و بد بندگانت ریزان کن

همانگونه که ریزان بوده است’

در ملکوت تو جشن دعاست و آسمان فیضت شهاب باران

 و چشمه های محبتت جوشان ’

خدایا امروز از دریای مواج سیرت جرعه های معرفت را به ما بچشان

ماه من

ماه من !

غصه اگر هست !

بگو تا باشد !

معني خوشبختي ،

بودن اندوه است ...!

اين همه غصه و غم ،

اين همه شادي و شور

چه بخواهي و چه نه !

ميوه يک باغند

همه را با هم و با عشق بچين ...




ماه  زیبای دلم

ولي از ياد مبر،

پشت هرکوه بلند ،

سبزه زاري است پر از ياد خدا

و در آن باز کسي مي خواند ،

که خدا هست ،

خدا هست و چرا غصه ؟

قفس دل

مانده محبوس دلم بی ضربان بی آهنگ

در میان قفسی تنگ که نامش دنیاست

گم شدم در برهوت عطش و خاطره ها

خنجر خاطره هایم ز کلامم پیداست

گر چه تکرا رنشد فرصت بودن با تو

بی تو دنیا همه اش هیچ وسکوتم دریاست

سالها منتظر لحظه ی موعود شدم

می رسی زود زمانی ’که گمانم فرداست

عیدتون مبارک

خوش آمدی  ای بهار سرمست

 سلاااااااااااااااام

هزار سال  گذشته  زمردن  لیلی

 هنوز مردم  صحرا نشین  سیه  پوشند

سلام  دوستان خوبم 

یک سال است  از ثبت رد پاهایمان می گذرد

 چشم به  راه  همه  بنده  های خوب خدا بودیم

عید را بهانه  کردم  تا بیام  و سری به  خونه  دل شما خوبان   بزنم

 میدونم  همه ی شما  مهربونید

 میدانم  بهار با  همه  زیباییهایش 

هرگز  نخواهد گذاشت  تا خوبی غریب بماند

 میدانم  خدا نیز مثل  بهار گاهی  نگاهیی بر دل خسته  مان خواهدداشت

 اینک  من  آمدم  با  کوهی از حس نیاز

آمدم  تا بگویم  ...   آمدم  تا دعا کنم  همیشه  و همه  جا سربلند باشید

آمدم تا بگویم  همه  امیدم  دیدار روی مهدی (عج) است

آمدم تا بگویم همیشه  منتظر نگاه  پر مهر ش هستیم

 

عیدتون  مبارک 

عشق

خانمی‌ از منزل‌ خارج‌ شد و در جلوی‌ در حیاط با سه‌ پیرمرد مواجه‌ شد. زن‌ گفت‌: شماها رانمی‌شناسم‌ ولی‌ باید گرسنه‌ باشید لطفا به‌ داخل‌ بیایید و چیزی‌ بخورید. پیرمردان‌ پرسیدند: آیا شوهرت‌منزل‌ است‌؟ زن‌ گفت‌: خیر، سرکار است‌. آنها گفتند: ما نمی‌توانیم‌ داخل‌ شویم‌. بعد از ظهر که‌ شوهر آن‌زن‌ به‌ خانه‌ بازگشت‌

همسرش‌ تمام‌ ماجرا را برایش‌ تعریف‌ کرد. مرد گفت‌: حالا برو به‌ آنها بگو که‌ من‌ درخانه‌ هستم‌ و آنها را دعوت‌ کن‌. سپس‌ زن‌ آنها را به‌ داخل‌ خانه‌ راهنمایی‌ کرد ولی‌ آنها گفتند: ما نمی‌توانیم‌با هم‌ داخل‌ شویم‌. زن‌ علت‌ را پرسید و یکی‌ از آنها توضیح‌ داد که‌: اسم‌ من‌ ثروت‌ است‌ و به‌ یکی‌ دیگرازدوستانش‌ اشاره‌ کرد و گفت‌ او موفقیت‌ و دیگری‌ عشق‌ است‌. حالا برو و مسئله‌ را با همسرت‌ در میان‌بگذار و تصمیم‌ بگیرید طالب‌ کدامیک‌ از ما هستید! زن‌ ماجرا را برای‌ شوهرش‌ تعریف‌ کرد. شوهر که‌بسیار خوشحال‌ شده‌ بود با هیجان‌ خاص‌ گفت‌: بیا ثروت‌ را دعوت‌ کنیم‌ و منزلمان‌ را مملو از دارایی‌نماییم‌. اما زن‌ با او مخالفت‌ کرد و گفت‌: عزیزم‌ چرا موفقیت‌ را نپذیریم‌! در این‌ میان‌ دخترشان‌ که‌ تا این‌لحظه‌ شاهد گفت‌ و گوی‌ آنها بود گفت‌: بهتر نیست‌ عشق‌ را دعوت‌ کنیم‌ و منزلمان‌ را سرشار از عشق‌کنیم‌؟ سپس‌ شوهر به‌ زن‌ نگاه‌ کرد و گفت‌: بیا به‌ حرف‌ دخترمان‌ گوش‌ دهیم‌، برو و عشق‌ را به‌ داخل‌دعوت‌ کن‌، سپس‌ زن‌ نزد پیرمردان‌ رفت‌ و پرسید کدامیک‌ از شما عشق‌ هستید؟ لطفا داخل‌ شوید ومهمان‌ ما باشید. در این‌ لحظه‌ عشق‌ برخاست‌ و قدم‌ زنان‌ به‌ طرف‌ خانه‌ راه‌ افتاد. سپس‌ آن‌ دو نفر هم‌ بلندشده‌ و وی‌ را همراهی‌ کردند. زن‌ با تعجب‌ به‌ موفقیت‌ و ثروت‌ گفت‌: من‌ فقط عشق‌ را دعوت‌ کردم‌! دراین‌ بین‌ عشق‌ گفت‌: اگر شما ثروت‌ یا موفقیت‌ را دعوت‌ می‌کردید دو نفر از ما مجبور بودند تا بیرون‌منتظر بمانند اما زمانی‌ که‌ شما عشق‌ را دعوت‌ کردید، هر جا که‌ من‌ بروم‌ آنها نیز همراه‌ من‌ می‌آیند.
هر کجا عشق‌ باشد در آنجا ثروت‌ و موفقیت‌ نیز حضور دارد

 

امید

امید

شخصی را به جهنم می بردند.در راه بر می‌گشت و به عقب خیره می‌شد. ناگهان خدا فرمود: او را به بهشت ببرید. فرشتگان پرسیدند چرا؟پروردگار فرمود: او چند بار به عقب نگاه کرد... او امید به بخشش داشت

 

عشق

امیری به شاهزاده گفت:من عاشق توام.شاهزاده گفت:زیباتر از من خواهرم است که در پشت سر تو ایستاده است.امیر برگشت و دید هیچکس نیست .شاهزاده گفت:عاشق نیستی !!!!عاشق به غیر نظر نمی کند

 

زیبایی

دخترک طبق معمول هر روز جلوی کفش فروشی ایستاد و به کفش های قرمز رنگ با حسرت نگاه کرد بعد به بسته های چسب زخمی که در دست داشت خیره شد و یاد حرف پدرش افتاد :اگر تا پایان ماه هر روز بتونی تمام چسب زخم هایت رابفروشی آخر ماه کفش های قرمز رو برات می خرم"دخترک به کفش ها نگاه کرد و با خود گفت:یعنی من باید دعا کنم که هر روز دست و پا یا صورت 100 نفر زخم بشه تا...و بعد شانه هایش را بالا انداخت و راه افتاد و گفت: نه... خدا نکنه...اصلآ کفش نمی خوام

 

 

حکایت سلیمان نبی

روزی حضرت سلیمان مورچه ای را در پای کوهی دید که مشغول جابجا کردن خاک های پایین کوه بود. از او پرسید: چرا این همه سختی را متحمل می شوی؟ مورچه گفت: معشوقم به من گفته اگر این کوه را جابجا کنی به وصال من خواهی رسید و من به عشق وصال او می خواهم این کوه را جابجا کنم. حضرت سلیمان فرمود: تو اگر عمر نوح هم داشته باشی نمی توانی این کار را انجام بدهی. مورچه گفت: تمام سعی ام را می کنم... حضرت سلیمان که بسیار از همت و پشت کار مورچه خوشش آمده بود برای او کوه را جابجا کرد. مورچه رو به آسمان کرد و گفت: خدایی را شکر می گویم که در راه عشق، پیامبری را به خدمت موری در می آ ورد...
 
تمام سعی مان را بکنیم، پیامبری همیشه در همین نزدیکی ست...
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند:
اُدعُوا اللهَ وَ اَنتم مُوقِنونَ بِالاِجابَهِ وَاعلَموا اَنَّ اللهَ لا یَستَجِیبُ دُعاءَ مِن قَلبِ غافِلٍ لاه؛

خدا را بخوانید و به اجابت دعای خود یقین داشته باشید و بدانید که
 خداوند دعا را از قلب غافل بی خبر نمی پذیرد
 
 

خدایا

پروردگارا!!

برمحمدو آل او درودفرست

 وبه من کمک کن  تا با کسی که  به من  غش کرده  است

با  نصیحت و  درستی  رفتار کنم 

وپاداش کسی راکه  از من دوری گزیده است  به  نیکی  بدهم

وکسی که  مرا نومید کرده با  بذل و بخشش جبران کنم

 و با کسی که از من  بریده  است با  پیوستن رویارویی نمایم

و از کسیکه از من غیبت  کرده  است به  نیکی ید کنم 

و نیز توفیم  ده تا نیکی  را  سپاس گویم

 و از بدی چشم  بپوشم

 پروردگارا!!

برمحمدو آل او درودفرست

كاشكي با دل براي ديدنش لك مي زدم.

كاشكي نغمـــــه برايش چــــون چكاوك مي زدم.

كاشكي از يوسف زهــرا شماره داشتم.

تا كه هر جمعــــــــه به او هم يك پيامك مي زدم.

عشق

عشق یعنی  میخ  مسمار و گلو

 حق حیدردر ولایت  رو  به  رو

عشق یعنی  خاتم  پیغمبری

 با  ولایت  تا قیامت  رهبری

عشق یعنی  مصطفی  با  چشم  تر

 چشم  حیدر ،خون محسن  میخ  در

عشق  یعنی  با  وضو  راهی  شدن

با محمد  با علی   جاری شدن

عشق  یعنی صیرت  پیغمبری

حق زهرا در ولایت  با علی

عشق یعنی یک سبد دلواپسی

یک رسالت  در ولایت یک  زمین و بی کسی

عشق یعنی  این  غدیر ، این سرزمین

استون  حنانه و هجر محمد، آن امین 

عشق یعنی مشق ایثار شجاعت  این چنین

عهد ایمان  با  ولایت ....... در جنین

عشق یعنی  یک  تبسم  ، یک  دعای مهدوی

اکفیانی اکفیانی یا محمد یا علی